جوانى، چراغ روشنِ شب پیرى است. با زر و زور و تزویر هر چه خواهى، توانى؛ جز بازگشت جوانى. جوانى، گوهرى است ناشناخته و پنهان، چون گم شود، شناخته مىشود نمایان. جوان اگر بداند، مىتواند. شوکت روزگار، عزت برقرار و سعادت زندگانى، محصول باغ جوانى است. ستاره زیباى جوانى، به سرعت افول مىکند. جوانى، دوره خودباورى و نوآورى است. گاه خورشید جوانى، غروبى غمانگیز دارد و افسوسى حیرتانگیز. قدر جوانى را کسى داند که دستش از آن دوران تهى است. اگر بهار جوانى غنیمت شمرده نشود، خزان عمر محنتزا مىشود. در آسمان عمر آدمى، ستاره تابناک جوانى فقط یکبار طلوع مىکند. جوانى، گوهر ارزشمندى است که در فراقش باید گریست. نعمت جوانى چون در سراشیبى رفتن افتاد، باز نمىگردد. سعادت دوره پیرى، مدیون سلامت دوران جوانى است. جوانى، هدیهاى الهى براى نیل به کمالات و ارتقاى درجات است. جوانى: بانگ است و خروش نه آرام و خموشتحرک شدید و فعال نه آرامش و انفعال سرمستى و افراطکارى نه اعتدال و هوشیارى خوشدل و سبکروح نه درمانده و مجروح جوانى، چونان مرغى است که خیلى زود از لب بام زندگانى مىپرد. جوانى، مهمترین فصل کتاب زندگانى و بهترین بخش حیات انسانى است. جوان مىتواند در پرتو الطاف الهى، از خود به خدا هجرت کند. نتیجه توجه به جوانان بیدار، زنده ماندن ارزشهاى ماندگار است. سید محمدحسین حسینى هرندى جوان در نگاه اندیشمندان براى شب پیرى، در روز جوانى چراغى باید تهیه کرد (پلوتارک)با چوبهایى که در جوانى گردآورى، در پیرى گرم خواهى شد (مَثَل آفریقایى). بسیارى از مردم، سعادت و شوکت روزگار پیرى خود را به سختىها و مشقات روزگار جوانى مدیون هستند (ناپلئون). بهترین کارها این است که در جوانى دانش اندوزى و در پیرى به کار برى (بوذرجمهر). با زَر خیلى کارها را مىتوان انجام داد، ولى جوانى را نمىتوان خرید (رایموند). کسى که در جوانى چیزهایى مىخرد که لازم ندارد، در پیرى ناچار مىشود چیزهایى را که لازم دارد، بفروشد (لرد آویبورى). افراطهایى که در جوانى کرده و مىکنیم، وامى است که باید در روزگار پیرى آن را ادا کرد (فرانسیس بایگون). افسوس که جوان نمىداند و پیر نمىتواند (محمد حجازى). اگر جهان از وجود جوانان خالى شود، ماتمکده تاریکى بیش نیست (کولیریج). |
نظرات شما عزیزان: